رنج ذهنی

ساخت وبلاگ

است. گویی صدای اهالی ساختمان و دخترکی که در راه پله از ترس می گریست را نمی شنود. گویی جان آدمها برایش بی اهمیت است و قابل درک نیست که سرانجام چه می شود. نمای دستگاه مکانیکی از زاویه و چشم اندازی بالا، آگاهی فیلمساز را نسبت به شرایط کنونی القاء می کند. ترک های روی دیوار علاوه بر مفهوم تداومی آن در سینمای فرهادی که بیانگر ترک برداشتن روابط خانواده است،در فروشنده ترک ها ناشی از نظام سرمایه داری و کژ فهمی های بشر است که طمع بلعیدن همه چیز را  به هر قیمت دارد. ربات های بی احساس که جان شهر را می گیرند و شهر با چهره ای دیگر هم، باز همین رنگ و بو را خواهد گرفت. چنگال آنها در عمق حرکت می کند و پایه و اساسی بی اساس به بار می آورد.

دغدغه های بسیاری در فیلم مشهود است. فروشنده آمیزه ای از: دروغ،پنهانکاری،طلاق،خانواده،قضاوت،حریم شخصی،عدم قطعیت،بداقبالی،شرم،حقارت،ترور فرهنگی،وسوسه،سقوط،جایگاه خشم،رنج،انتقام،تجاوز جسمی و روحی......

مایکل تی یرنو در بخشی از کتاب بوطیقای ارسطو می نویسد: وقتی قهرمان به مصیبتی دچار می شود که هم ناحق است و هم خودش باعث و بانی آن بوده، ((ترحم)) و ((ترس)) را در مخاطب بر می انگیزد. قهرمان باید استدلال کند. (استدلال غلط)، زیرا کار درام نشان دادن مصیبت انسان آگاه و هوشیار است. با وجود اینکه آفرینش به ما ذهن برتر را عطا نموده، ما انسانها باز هم زندگی مان را خراب می کنیم.

ابتدا رعنا و سپس عماد به مصیبتی دچار می شوند که هم ناحق است و هم خودشان باعث و بانی آن بوده اند. بنابراین حس ترحم و ترس را در مخاطب بر می انگیزند. یا به عبارتی دیگر بد اقبالی های ناحق باعث سیه روزی آنها می شود. رعنا همانطور که خود در برابر عماد اعتراف می کند، اگر پشت گوشی می پرسید که چه کسی پشت در است، مشخصا این مصیبت رخ نمی داد. رعنا با این استدلال که عماد پشت در است، در را باز می کند و مرتکب اشتباه می شود. در پرده دوم دومرتبه مرتکب چنین اشتباهی می شود، اما بلافاصله متوجه و جبران می کند. چرا که تاوان سختی را در پرده اول برای اشتباهش پرداخته... مسلما رعنا در مصیبت رخ داده مقصر است. ولی آیا میزان اشتباه با لطمات وارد شده به او برابری می کند؟ آیا رعنا مستحق چنین تاوانی است؟ آیا بداقبالی ناحق باعث نگون بختی رعنا می شود؟ ارسطو در ادامه می گوید اشتباه قهرمان که منجر به بداقبالی های بعدی و مرتبط با آن می شود، ابزار بسیار خوبی برای بنا کردن کنش داستان و انتقال حقیقتی عمیق به مخاطب است. آیا اشتباه رعنا منجر به بداقبالی عماد می شود و یا اشتباه عماد باعث بداقبالی رعنا می شود؟ عماد با اعتماد به بابک و لاجرم بخاطر شرایط مالی، مستاجر خانه ای می شود که اجاره هنگفتی را برای آن پرداخت می کند. بعد از دیدن خانه به رعنا می گوید که بالاخره شانس به آنها رو کرده... شانس به آنها رو می کند هر چند نه شانس خوب، بلکه شانس بد. 180درجه جهت شانس از خوب به بد می چرخد. مایکل تی یر نو، در بخشی دیگر از کتاب در این باره می نویسد: در فیلم های بزرگ اغلب یک دگرگونی شدید در بخت قهرمان روی می دهد. در واقع، پیرنگ مورد علاقه ارسطو پیرنگی است که از شگردی به نام (وارونه شدن بخت) استفاده می کند. به این معنا که اتفاقی برای قهرمان می افتد که باعث می شود بخت او ناگهان معکوس شود. رعنا وقتی اولین بار وارد حمام می شود، با جرقه لامپ متوجه خطر می شویم. فرهادی نتیجه این کاشت را بسیار رنج آلود برداشت می کند. به رعنا تجاوز می شود و عماد در روند داستان تصمیم به انتقام می گیرد. شیوه ای که عماد برای گرفتن انتقام بر می گزیند قابل توجه است که درباره آن در مراحل پیرنگ خواهم نوشت. اما چیزی که اینجا حائز اهمیت است، آیا عماد در انتخاب شیوه انتقام مرتکب اشتباه بعدی می شود؟ آیا یک سیلی در برابر فاجعه رخ داده زیادی است؟ اگر مجرم بعد از سیلی دچار حمله قلبی نشود زیادی نیست؟ آیا از ادامه بد اقبالی های ناحق عماد است که مجرم بعد از خوردن یک سیلی دچار حمله قلبی می شود؟ آیا باید همسر مرد متجاوز با خبر شود که سی و پنج سال زندگی را با چه مردی سپری کرده؟ آیا این آگاهی است یا اوج بی رحمی که بعد از سی و پنج سال زندگی مشترک و در سالهای رو به پایانی متوجه شود عزیز جونش با او چه کرده؟ کدامیک منصفانه است؟ آگاهی یا ناآگاهی؟

فرهادی در خلق شرایط خاکستری خبره است و از این رو تصمیم گرفتن در سینمای او پر مخاطره است، چون اطمینانی وجود ندارد که تصمیمات گرفته شده درست باشند. جدا از قضاوت های درونی و بیرونی شخصیت های فیلم درباره یکدیگر، به طور کلی قضاوت درباره فیلم های فرهادی سخت است. نمی توان به راحتی رای ابلاغ کرد و تنها یک نفر را مقصر دانست. قضاوت درباره فروشنده که چه کسی مقصر است مسئله فیلمساز نیست، مهمتر از آن، فیلم می گوید چه کسی مقصر نیست. همه چیز زنجیره وار متکی بر روابط علت و معلول در شرایط به وجود آمده سهیم هستند. ابتدا شرایط انسانها را می سازد و سپس انسانها در موقعیت های مختلف، شرایط های تازه می سازند. برای اثبات ادعای نگارنده دلایل وقوع جرم را می شمارم. اولین دلیل وقوع جرم، ریزش ساختمان است که دلیلش را از دریچه دوربین می نگریم که آن هم دلیلی دارد که متعلق به خارج از متن است و به آن اشاره شد. دلیل اول باعث ترک عماد و رعنا از خانه شان می شود تا شاهد دومین دلیل، شرایط مالی باشیم. عماد و رعنا بخاطر شرایط مالی مغلوب سومین دلیل، پنهان کاری بابک (رفیق شان) می شوند که با چهارمین دلیل، آهو در ارتباط است. مشخصا مرد متجاوز، بخاطر آهو آنجا می رود. پنجمین دلیل، ماندن عماد بر سر صحنه تئاتر به درخواست کتی (کارگردان نمایشنامه مرگ فروشنده) است. که او هم به شکلی دیگر درگیر شرایط است که به سبب آن برای عماد شرایط می سازد. ششمین دلیل، رعنا مرتکب اشتباه می شود و در را بر روی آخرین دلیل، وسوسه می گشاید. در نهایت وسوسه باعث انتقام جویی می شود. با ذکر دلایل چه در وقوع جرم و چه در وقوع انتقام جویی که در مراحل پیرنگ به آن خواهم پرداخت، می توان نتیجه گرفت: همه در فروشنده مقصرند و همه در شرایط زندگی می کنند. همه خواسته یا ناخواسته به یکدیگر آسیب می رسانند، یا به عبارتی دیگر همه در تلاطم شریکند.

از دریچه پیرنگ انتقام

اگر ما را زخمی کنی، آیا دچار خون ریزی نمی شویم؟ اگر ما را قلقلک بدهی، آیا نمی خندیم؟ اگر ما را مسموم کنی، آیا نمی میریم؟ و اگر به ما ظلم کنی، آیا انتقام نخواهیم گرفت؟ (شکسپیر، تاجر ونیزی، پرده سوم، صحنه اول)

توبیاس در کتاب بیست کهن الگوی پیرنگ، پیرنگ انتقام را چنین تعریف می کند: قهرمان در قلب داستان قرار دارد و انسان خوبی است که هنگام مواجه شدن با جوابی نامناسب از سوی قانون، خودش دست به کار می شود. سپس ضد قهرمان را داریم همان شخصی که مرتکب جرم شده است و در آخر قربانی قرار دارد، همان شخصی که قهرمان باید انتقامش را بستاند. قربانی در درام به عنوان یک شخصیت، ارزش چندانی ندارد. هدفش برانگیختن حس دلسوزی ما درباره او و قهرمان است. و گاهی اوقات قربانی، خود قهرمان است. پیرنگ انتقام شامل سه مرحله می شود. اولین مرحله دراماتیک، از جرم تشکیل می شود. قهرمان و کسانی که آنها را دوست می دارد، تثبیت می شوند. و ناگهان جرمی وحشتناک به وقوع می پیوندد و به شادی قهرمان خاتمه می دهد. قهرمان توانایی ایستادگی در برابر جرم را ندارد، یا هنگام وقوع جرم حاضر نبوده، یا به گونه ای گرفتار بوده (و مجبور شده این صحنه را تماشا کند و بر نفرتش افزوده شود.) دومین مرحله دراماتیک، انتقام است و از زمانی آغاز می شود که قهرمان تصمیم می گیرد نقشه انتقامش را عملی کند. و سومین مرحله دراماتیک در بر دارنده رویارویی قهرمان و ضد قهرمان است. بیشتر وقت ها نقشه های قهرمان مطابق با نقشه پیش نمی رود ، و او مجبور به انجام کنش های فی البداهه می شود.

لازم به ذکر است بگویم منظور از کلمه قهرمان به معنی شخصیتی است که گرایش به خوبی ها دارد و ضد قهرمان به معنی شخصیتی است که گرایش به بدی ها دارد. شخصیت ها در سینمای فرهادی خاکستری توصیف می شوند. این طیف خاکستری گاه به سوی سیاهی می روند و گاه به سوی سپیدی. بنابراین عملکرد آنها غیر قابل پیش بینی است. فروشنده با استناد به تعریف توبیاس از مراحل پیرنگ انتقام پیروی می کند. در مرحله اول خصوصیات رفتاری عماد شخصیت اصلی (قهرمان) و رعنا (قربانی) معرفی می شود. عماد دبیر ادبیات و بازیگر تئاتر است. دغدغه فرهنگ دارد و شاگردانش علاقه مند به او هستند. همسرش را دوست می دارد و وصف این عشق را می توان در ترانه رعنا به خوانندگی ملوک ضرابی شنید. از بخت بد، ناگهان پیشامدی در زندگی تحمیل آنها می شود. در غیاب عماد جرم اتفاق می افتد، به رعنا تعدی می شود و قربانی قصه به لحاظ جسمی و روحی آسیب می بیند. ابتدا رعنا و سپس عماد در روند قصه توانایی ایستادگی در برابر جرم را ندارند. عماد بعد از به هم خوردن  تعادل زندگی شان می خواهد تا توازن دومرتبه برقرار شود. نخست این عماد است که از همسرش می خواهد جرم را فراموش، یا به قانون مراجعه کنند. اما در روند داستان اتفاقات همه چیز را عوض می کند. او مجبور می شود با وجود دیگری از خود، روبرو شود. رعنا که متوجه تغییر شخصیت همسرش می شود، تظاهر به فراموشی و اولین سرنخ به جا مانده را پاره می کند. اتومبیل را به عمد در خیابان پارک می کند تا مجرم بتواند بگریزد. صدرا را به خانه می آورد تا فضای خانه عوض شود. از عماد می خواهد بخاطر مهمان کوچک شان همه چیز را فراموش کنند. هر چند که فراموش کردن فاجعه رخ داده چندان طول نمی کشد. رعنا ندانسته برای تهیه شام از پول ضد قهرمان استفاده کرده... به نوعی عماد با خوردن غذا، طعم حقارت ، انزجار و طعم تجاوز به روح انسان را مزه می کند. نیچه درباره خوار شمردن انسان می گوید: آشکارترین نشانه ی اینکه آدمی مردم را حقیر می شمارد این است که او آنان را صرفا وسیله ای برای نیل به اهداف خویش قلمداد می کند، یا اینکه آنان را به هیچ وجه در نظر نمی آورد. عماد این طعم را دیگر نمی تواند فراموش کند؛ چرا که مزه آن را همانند غذایی بد مزه می داند، مزه ای تلخ که با تمام روح و روانش آن را جویده و غیر قابل هضم است. تا بالا نیاورد هیچ دارویی در تسکین آن ثمر بخش نیست.

دلایل بسیاری باعث می شود تا عماد در روند داستان مدام بر نفرتش افزوده شود و به انتقام بی اندیشد.

1.عدم حضور در صحنه که قابل توجه است. به این دلیل، رعنا میزان جرم را می داند و به همان اندازه کابوس می بیند، اما عماد به علت عدم حضور در صحنه کابوس را در شکل های مختلف می سازد. عماد نه تنها از زاویه دید همسرش برای درک او تصویر ذهنی می سازد، افزون بر آن، از زاویه دید خود نیز تصویر ذهنی می سازد که به مراتب ویرانگر تر است. اگر از دید همسرش تنها مرد متجاوز را می بیند، از دید خود همسرش را کنار مرد متجاوز می بیند. 2. تماشای صحنه جرم بعد از وقوع و چهره خونی رعنا بر روی تخت بیمارستان که تکان دهنده است. 3. وضعیت روحی رعنا. 4. نوع برخورد آسیب جسمی که می توانست منجر به مرگ شود. عماد هم در برابر رعنا و هم در برابر مجرم به این نکته اشاره می کند. 5. قضاوت های درونی و بیرونی همسایگان و دوستان؛ و بهایی که انسان بخاطر قضاوت دیگران می پردازد. 6. آگاه شدن از ارتباط بابک با آهو؛ و همزمانی شرایط به وجود آمده با مضمون نمایشنامه مرگ فروشنده و تاثیر نقش ویلی بر روی عماد. 7. قضاوت های خود رعنا که در روندی از قصه عامل تحریک کننده است، او عماد را برای اینکه به دنبال خانه جدید نرفته مقصر می داند و به زبان می آورد که همسرش هیچ کاری برای او نکرده... 8. حقارت. 9. قسم دروغ مجرم و انکار واقعیت قبل از اعتراف به وسوسه که عماد را در گرفتن انتقام مصمم تر می کند.10. ستاندن حق از جانب رعنا، خود و حشمت (همسر مجرم). چرا که معتقدم همزمان دو تجاوز با هم صورت می گیرد. با تجاوز به رعنا، در واقع به حقوق حشمت هم تجاوز می شود. گر چه حشمت از این تجاوز بی خبر است، اما ما خبر داریم که به منزلت و شخصیت او تجاوز شده. 11. نیچه می گوید: اعمال شریرانه ای که ما را شدیدا آشفته می سازند مبتنی بر این خطا است که کسی که علیه ما مرتکب آن اعمال می شود واجد اراده ی آزاد است، بدین معنا که او می توانست طریقی برگزیند که به زیان ما نینجامد، باور به قدرت انتخاب است که نفرت، انتقام و فریب را پدید می آورد و سبب آشفتگی افکارمان می گردد. ما حیوانات را سرزنش نمی کنیم، زیرا آنها را مسئول نمی دانیم. عماد در پاسخ همسرش که اعتراف می کند با گشودن در، خود مقصر است و همچنین در پاسخ مجرم که مدعی است ندانسته وارد ساختمان می شود، تاکید بر این مسئله دارد که چرا مجرم بعد از اینکه دیده شرایط عوض شده، ماندن را به رفتن ترجیح داده... انتخابی که سبب رنجاندن و ستاندن حق آنها می شود و سبب سرزنش کردن. مشخصا عماد با شکل و شمایل یک آدم در طرف است نه یک حیوان که نمی تواند مسئول اعمالش باشد. در نتیجه باید متحمل پیامدهای آن انتخاب باشد. 12. ترور فرهنگی در طول روز، و تاثیر دو برابر آن بر روی روان عماد که دچار التهاب شدید شده است. ترور فرهنگی در فروشنده به شکل های مختلف صورت می گیرد، به طور مثال: رفتار مسئول کتابخانه با عماد، در واقع عماد از سرایدار مدرسه می خواهد شعور ترور شده اش را در سطل زباله بیندازد. 13. متعلق به خارج از متن است. این روزها برچسب های بسیاری به صاحب اثر می چسبانند، از جمله بی غیرتی که پررنگ تر است. فرض بگیرید عماد به جای رعنا خواستار بخشش باشد، چه می شود؟ اصلا می توانستیم شاهد فیلم فروشنده ساخته فرهادی باشیم.

نیچه می گوید: انسان در طول زمان نمی تواند به یک اندازه به اصول اخلاقی پایبند باشد. هنگامی که انسان دستخوش تنشی فوق العاده می شود، هم می تواند دست به انتقام بزند و هم اینکه عطش انتقام را فرو نشاند.

روح عماد آزرده شده و از سویی خود را مقصر می داند و قصد دارد در مقام بازوی اجرایی حق قربانی را از ضد قهرمان بستاند. نه تنها حق رعنا را، بلکه حق خود را نیز بگیرد. به نوعی عماد هم قربانی این فاجعه است و چه بسا در روند داستان قربانی تر. او تصمیم به دومین مرحله دراماتیک انتقام می گیرد. طرح و نقشه برای یافتن مجرم جواب می دهد تا وارد سومین مرحله دراماتیک، رویارویی شویم. حساس ترین مرحله که نمی دانیم قهرمان چه مجازاتی را برای ضد قهرمان در نظر دارد. ضد قهرمان مردی مسن است و دلیل خطایش را بالاخره با کلی کلنجار، وسوسه بیان می کند. توبیاس درباره پیرنگ وسوسه می گوید: وسوسه شدن یعنی ترغیب یا تشویق شدن به انجام کاری که نامعقول، اشتباه یا غیر اخلاقی است. خوشبختانه یا متاسفانه، با توجه به نوع نگاه شما، زندگی هر روز فرصت هایی را برای ما فراهم می کند که نامعقول، اشتباه و غیر اخلاقی هستند. مجرم با توجه به نوع نگاهش که یکی از مشتریان آهو بوده، توانایی مقاومت در برابر وسوسه را ندارد. آنقدر که خطر را به جان می خرد و با وجود احتمالات که خود نیز اقرار به آن می کند، وارد حمام می شود. متاسفانه وسوسه باعث می شود برای دستیابی به منفعتی که آن لحظه پیش روی ما است، دست به هر کاری بزنیم.

انتقام از لحاظ احساس، پیرنگی بسیار پر قدرت و خطرناک است. جرم آسیب روانی مهلکی را به عماد وارد کرده و به همین خاطر رفتار عماد در آخرین مرحله دراماتیک بین عقلانیت و دیوانگی در نوسان است. گاه از آتش احساس می سوزد و گاه از سرمای عقلانیت می لرزد. گاه برای نجات مجرم تلاش می کند و گاه با وجود اینکه می داند مجرم از بیماری قلبی رنج می برد و احتمال خطر است، در انجام خواسته اش پافشاری می کند. در این مرحله می بینیم که چطور انتقام جویی ارزشهای یک شخصیت را دگرگون می سازد. عماد که در پرده اول خطر را به جان می خرد تا جان یک انسان را نجات دهد در پرده آخر خطر را به نوعی دیگر به جان می خرد تا جان یک انسان گرفته شود.

نمی دانیم اگر مجید (داماد مجرم) جایگزین مجرم می بود، عماد با او چگونه رفتار می کرد؟ اما چیزی که مشخص و قابل تامل است، نحوه انتقام گرفتن است. عماد بعد از شناسایی مجرم، همزمان با مخاطب غافلگیر می شود. با تحریک ضد قهرمان که ابتدا او حمله می کند، مجبور به انجام کنش های فی البداهه می شود. چرا عماد قصد دارد به جای خشونت فیزیکی از خشونت روحی استفاده کند؟ چرا می خواهد خانواده را از این ماجرا مطلع کند؟ حتی در برخورد با دانش آموز مخطی کلاس، از او می خواهد پدر به مدرسه برود تا از فضایی که پسرش در آن سیر می کند، با خبر شود. عماد دبیر ادبیات و بازیگر تئاتر است، قطعا نوع نگاهش با قیصر دهه چهل فرق می کند. با امیر علی در اعتراض فرق می کند. اصلا خشم بنا بر تربیت، مکان، زمان و میزان جرم مگر جایگاه مشخصی دارد که به دنبال شباهت دادن آن باشیم. جایگاه خشم متغیر است. انتخاب عماد مقابله به مثل است. همانگونه که روح و روانش آزرده شده، می خواهد روح و روان مجرم را آزار دهد. می خواهد منطبق با تحقیر خود نزد رعنا، مجرم هم نزد خانواده تحقیر شود. می داند بیشتر از این که جرم، جسم رعنا را خراشیده باشد، روح او را خراشیده... بنابراین می خواهد در مقام بازوی اجرایی روح مجرم را آزار دهد.

خانواده در سینمای فرهادی نقش مهمی دارد. دلیل دیگری که عماد را وادار به روشنگری و آگاهی خانواده می کند، نگاه صاحب اثر است که می توان از آن برداشت دیگری هم کرد. در واقع فروشنده با تهدید رسوایی در نزد خانواده، زنگ خطری است برای آنهایی که هر لحظه احتمال می رود به شکل های مختلف رسوا شوند.

توبیاس در ادامه پیرنگ انتقام می گوید: تقریبا همیشه پس از به انجام رساندن انتقام جویی هم هرگز خشنودی و رضایتی وجود ندارد. اوج نفرت با سیلی محکمی که عماد بر صورت مجرم می زند، نمایان، و مجرم بلافاصله در راه پله دچار حمله قلبی می شود. رعنا بعد از تماشای این صحنه که از ابتدا مخالف انتقام جویی است، ساختمان را تنها ترک می کند. رعنا که در دقایق نخست فیلم بدون همسرش از ساختمان بیرون نمی رود، در دقایق پایانی عماد را تهدید به جدایی و تنها از ساختمان بیرون می رود؛ و نهایتا عماد چراغ خانه را خاموش می کند. تصویر عماد در نقش ویلی در تابوت قبل از انتقام جویی بی ربط از احوال او بعد از انتقام جویی نیست؛ و همچنین گریه و دیالوگ های رعنا در نقش لیندا کنار تابوت. گریم رعنا و عماد در دو پلان آخر فیلم، حرف های بسیاری برای گفتن دارد. کلاه گیس سفید بر سر رعنا و پیری عماد به واسطه گریم در جوانی، در واقع خبر از پیری روان می دهد. پیری در جوانی و جوانی با خاطره ای تلخ و فراموش نشدنی تا پیری...

تراژدی رنج

تراژدی رنج یکی از عناوینی است که بدرستی می توان برای فیلم فروشنده بر شمرد. مایکل تی یر نو در فصلی از کتاب بوطیقای ارسطو در این باره می نویسد: ارسطو به ما می آموزد که تمام تراژدی های خوب دارای عنصر رنج هستند، و در اغلب فیلم های دراماتیک خوب نیز مقدار معینی از رنج شدید جسمی یا روحی، یا هر دو وجود دارد. در برخی از فیلم ها چنان درجه ای از رنج وجود دارد که به نظر می رسد روح درام، خود رنج است. در آثار اینگمار برگمان آنقدر رنج روانشناختی در شخصیت ها (و بیننده) وجود دارد که داستان های فیلمساز را می توان (تراژدی رنج) نامید.

عنصر رنج بر سرتاسر فیلم فروشنده چنان سایه گسترانده که واقعا به نظر می رسد روح فیلم، خود رنج است. فیلم همراه با روان شخصیت ها، روان مخاطبین را در شرایط بغرنج رها می کند تا نظاره گر افکار خود باشند. داستان گره هایی می افکند که جنس تار و پود آن از رنج است. آنچه که در فروشنده باعث رنج می شود واقعیت زندگی است. آنچه که در فروشنده مسئله می شود و مخاطب را به فکر فرو می برد، پرسش های اخلاقی است که چگونه یک انسان به لحاظ اخلاقی بی اعتبار می شود یا به عبارت دیگر اخلاق را می فروشد. در بعضی از سکانس های فیلم چنان درجه ای از رنج وجود دارد که با خود می پنداریم چیز دیگری جز رنج وجود ندارد، نظیر سکانس مدرسه هنگام نمایش فیلم گاو که بسیار تکان دهنده است. تلفیق بازیگوشی های دانش آموزان همزمان با پخش یکی از سکانس های رنج آلود فیلم گاو، و افزون بر آن، چهره خسته و درمانده عماد در حالت نیمه هوشیاری پر از معانی و قابل تعمق است. سایه رقص دانش آموز بر روی فیلم گاو دلالت بر سایه کژ فهمی های بشر بر روی فهم است، که چگونه یک انسان از ارتباط برقرار کردن با فهم به دلایل گوناگون که یکی از اصلی ترین دلیل آن، نقش تربیت است، عاجز می ماند. وقتی سرایدار مدرسه در همان سکانس و فضا کتابها را به عماد بر می گرداند، بلافاصله اولین سکانس مدرسه را به یاد می آوریم که هیچ یک از دانش آموزان نمایشنامه مرگ فروشنده را نخوانده اند. طبیعتا تربیت و محیط رشد و پرورش نقش مهمی در جهان بینی انسان دارد. تلفیق نمایشنامه مرگ فروشنده و گاو در درون اثر، تلفیق رنج است. هر سه اثر تراژدی است و ترکیب آنها با هم بسیار حزن انگیز... هدف از فروشنده نمایش دادن رنج ذهنی است. سینمای فرهادی برگرفته از واقعیت زندگی به شدت آزار دهنده است. مسلما تا چیزی آزارمان ندهد و سبب رنج نشود، به فکر تغییر آن نمی شویم. از این رو سینمای فرهادی بسیار محترم و شایسته تحسین است.

چرا رعنا به قانون مراجعه نمی کند؟ و چرا می بخشد؟ رعنا اشتباه می کند، اما به گفته مایکل تی یر نو، این اشتباه به همه مصیبتی که به آن دچار می شود، لحنی غنی و تراژیک می بخشد. دقیقا به این علت که او فعالانه باعث سرنوشت خود شده. رعنا پذیرفته مقصر است. از سویی جایگاه شرم و حیا که بنا بر تربیت و محیط رشد و پرورش متغیر است، مانع شکایت به قانون می شود، و از سویی دیگر دلیل حساس تر را به لحاظ آزادی بیان از زبان شخصیت فرعی (مرد همسایه) می شنویم، که بی ربط هم نمی گوید. جایگاه شرم و حیا در فروشنده در خور تامل است. می بینیم صدرا هم با امتناع رعنا در دستشویی چگونه از شرم و حیایی کودکانه برخوردار است. گاهی شرم آنقدر بر روح و روان آدمی تاثیر می گذارد که مرگ بر زندگی اولویت پیدا می کند. رعنا از اتفاق رخ داده چنان شرمگین است که آرزو می کند ای کاش سرش محکم تر به شیشه می خورد. شرم از اینکه مرد متجاوز جای پدرش را دارد. (شرم از نوع انتقام گرفتن عماد که رعنا در روند قصه از آن هراس دارد، ترس از این که دیگران هم با خبر شوند.) حتی شرم مانع می شود تا رعنا در برابر همسرش اعتراف به دیدن چهره متجاوز کند و دقیقا همین شرم و جایگاه خشم است که باعث بخشش می شود. در جهان بینی رعنا اگر گذشت نباشد شرم احساس می شود. او با دستانش بر چهره مردی آب می پاچد که همین چهره سبب شده سرش را به شیشه بکوبد. از حقش می گذرد، چرا که حق گرفته شده به او پس داده نمی شود. مقابل به مثل نمی کند، جرم اتفاق افتاده و اینک اوست که باید در برابر جرمی که (وسوسه) تحریک کننده آن بوده، عکس العمل نشان دهد. رعنا آبروداری می کند.

بعد از اتمام نقد فیلم فروشنده در برنامه هفت، ناخودآگاه رفتار و گفتار فراستی و افخمی سبب شد تا سکانس بازیگوشی های دانش آموزان هنگام نمایش فیلم گاو بار دیگر برایم تداعی شود. با این تفاوت که بر پرده ذهن به جای فیلم گاو، فیلم فروشنده نمایش داده می شد و به جای سایه دانش آموز، سایه فراستی و افخمی بر روی تصویر دیده می شد. آنها هم به دلایل گوناگون از درک فیلم فروشنده عاجز هستند.

پایان


نحوه ساخت استب ارزان قیمت برای جلوگیری از لرزش دوربین فیلمبرداری...
ما را در سایت نحوه ساخت استب ارزان قیمت برای جلوگیری از لرزش دوربین فیلمبرداری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shayanfilm بازدید : 160 تاريخ : سه شنبه 23 آبان 1396 ساعت: 13:36